اکنون در جامعه ما، دسترسی به زیستواره حق و حقیقت، اگر محال نباشد اما بسیار سخت و طاقتفرسا میباشد اما دستیابی به زیستواره آزادگی و انسانیت که نماد آن حر بن یزید ریاحی بود، آسانتر میباشد و شرط اول حضور در این زیستواره، انسانیت، تفکر، تأمل و تحمل میباشد.
سیمای زاگرس // اسلام ذوالقدرپور: پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص) طی ۲۳ سال دوران نورانی و سراسر رحمت پیامبری خود، بر پایه آنچه خداوند بزرگ به ایشان وحی کرده بودند به هدایت و راهنمایی مردم به سوی سعادت دنیوی و اخروی پرداختند. دین مبین اسلام به عنوان آخرین دین الهی بر پایه اصول الهی و توصیه به انسانیت و رحمت بنیان نهاده شده است، برابری، مساوات و برادری که از اصول انسانی دین اسلام میباشند موجب گردید تا بلال حبشی، غلام سیاه پوست به بالاترین مقام دست یافته و بر بالای کعبه، اذان گفته و موذن پیامبر شوند.
سلمان فارسی، آن شخصیت ایرانی که در زندگی خود بسیاری ادیان را به عنوان دین خود انتخاب کرده بود، سرانجام به دین اسلام، ایمان میآورند و به چنان مقامی میرسند که پیامبر اسلام در مورد ایشان میفرمایند: ((سلمان منّا اهل البیت)).
و…
مثالهای بیشماری از زیستواره انسانی و رحمانی دین اسلام و پیامبر بزرگوار آن در دسترس میباشد که در آنها، انسانهای فقیر و مستضعف، رنگینپوست، غیر عرب و حتی غیرمسلمان، مورد تحسین پیامبر اسلام قرار میگیرند.
بعد از رحلت پیامبر، خلفای راشدین نیز تا حدودی بر اساس سیره پیامبر به حکومت پرداختند، امام علی (ع) بعد از گذشت ۲۰ سال از رحلت حضرت محمد(ص)، رهبری جامعه اسلامی را در دست گرفتند اما جامعهای که علی (ع) آن را تحویل گرفته بودند با جامعه صدر اسلام تفاوتهای بسیاری داشت و جامعه اسلامی که بسیار گسترده و جهانی نیز شده بود، دچار مشکلات ایدئولوژیک و عقیدتی فراوانی بود، مشکلاتی که امام علی(ع) را مجبور به مقابله با بسیاری از صحابه برجسته پیامبر نمود، اصحابی که از ارزشهای انسانی و رحمانی اسلام و پیامبر آن دور شده بودند و سرانجام امام علی(ع) نیز به علت همان تغییرات و دگرگونیهای عقیدتی جامعه اسلامی، در مسجد کوفه به شهادت رسیدند.
اما ۵۰ سال بعد از رحلت پیامبر، اینبار نوبت به نوه گرامی و عزیز ایشان رسیده بود تا معیاری برای سنجش نفوذ و حاکمیت اسلام راستین در جامعه اسلامی باشند. واقعه کربلا بار دیگر نشان داد که اسلام واقعی در جامعه اسلامی نفوذ نکرده است و زیستواره غالب در این زمان، همان زیستواره جاهلی عربی میباشد.
اگر با نگاهی نو و بر اساس تعاریف استاد گرامی پرفسور سیدحسین سیفزاده به واقعه عاشورا بنگریم، کربلا در سال ۶۱ هجری قمری را میدان تقابل و رویارویی زیستوارهها میبینیم، زیستواره حق، زیستواره آزادگی، انسانیت و زیستواره باطل و نیرنگ.
الف-زیستواره حق
در این زیستواره، امام حسین(ع) و اهل بیت نبوت جای دارند، امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) که در دامان پر نور و رحمت پیامبر اسلام، رشد و نمو یافته و فرزندان امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) هستند به همراه حضرت عباس و دیگر براداران ایشان و نیز نوههای امام علی (ع) مانند قاسم، علیاکبر و علیاصغر و … همه دارای زیستوارهای بر پایههای حق و حقیقت هستند.
امام حسین(ع) به رغم اینکه شایستهترین و در واقع صاحب مقام حکومت بر جهان اسلام بودند اما تنها زمانی برای رهبری مردم اقدام نمودند که حداقل ۱۸ هزار مرد کوفی از ایشان خواستند تا به کوفه آمده و آنان را از زیر سلطه حاکمیت جور و ستم حکومت اموی خارج سازند.
امام برای ادای حق مردم که همان برقرای حکومت عدل و اسلام واقعی میباشد مراسم حج خود را نیمه کاره رها میسازند و به سوی کوفه حرکت میکنند و در این سفر اهل بیت خود را نیز به همراه دارند.
امام حسین در توصیف علت سفر خود به سوی کوفه میفرمایند: ((من فقط برای اصلاح در امت جدم به پا خاستم، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم)).
چه شده است که امت جد امام حسین (ع) نیاز به اصلاح دارد؟
بعد از رحلت پیامبر، جانشینان ایشان به شدت به دنبال گسترش جغرافیایی حکومت تحت سلطه خود بودند و برای مشروعیتبخشی به اقدامات خود، گسترش اسلام و آزادسازی دیگر مناطق از دست کفار را بهانه میکردند!
این کشورگشاییها و متصرفات در حالی صورت میگرفت که در درون جامعه اولیه اسلامی و در همان مکه و مدینه، اختلاف گستردهای میان مسلمانان وجود داشت و اسلام راستین برای بسیاری از ساکنان شبه جزیره عربستان و حتی تازه مسلمانان عرب، ناشناخته مانده بود.
اسلامی که دین رحمت و رحمانیت، برابری و برادری بوده و اصل اساسی آن تقوای مسلمانان بود و نه قدرت، مال و منال، تبدیل به دستاویزی برای تحصیل مال و قدرت برای بزرگان عرب شده بود.
امام حسین با دیدن تحریفات و منکراتی که در دین پیامبر اسلام به وجود آمده بود، خود را موظف به اصلاح امت جد خود میبیند و سعی در امر به معروف و نهی از منکر جامعه اسلامی دارد. فضای معنایی زندگی امام حسین(ع) و خاندان ایشان، همان فضای روحانی و نورانی حضرت محمد (ص) و امام علی(ع) میباشد که بر ارجحیت اصول انسانی و رحمانی بر اصول مادی و دنیایی تاکید دارد.
امت پیامبر بعد از رحلت ایشان، دچار بسیاری انحرافات شده بودند که تنها در دو محور میشد به اصلاح آن پرداخت:
۱– تشکیل حکومت اسلامی بر مبنای احکام قرآن، آموزهها و سیره پیامبر و امام علی که این امر مستلزم به دستگیری حکومت امت اسلامی و حداقل در مقیاسی کوچک در عراق و یا کوفه بود.
۲– آشکار و نمایان ساختن انحرافات و منکرات حاکم در حکومت اموی معاویه و یزید برای مسلمانان که بسیاری از این مسلمانان از احکام واقعی اسلام آگاه نبوده و رهبران واقعی و بر حق اسلام را نمیشناختند، با اهدای جان و مال خود.
امام حسین(ع) در رها ساختن فریضه حج، هدف بسیار بالاتری مانند برقراری و تشکیل حکومت اسلامی را مدنظر داشتند، حکومتی که تشکیل آن حقی بود از سوی مردم که بر دوش امام نهاده شده بود و امام باید این حق مردم را بجا میآوردند.
بنابراین امام در فکر به دستگیری خلافت برای کسب قدرت و ثروت نبودند، بلکه ایشان میخواستند حقوقی که از سوی مردم و نیز پدر و جد بزرگوار خود بر دوش داشتند را ادا نمایند و در این راه، جان خود و نزدیکترین افراد خود را نیز فدا نمودند تا حقی بر گردن ایشان نباشد.
اما در این زیستواره که تحت نظارت و آموزش امام حسین شکل گرفته است، انسانهای بزرگی مانند: حضرت قاسم، حضرت علیاکبر و به خصوص حضرت ابوالفضل عباس، ساخته و پرداخته شدهاند که عباس در میدان کربلا علاوه بر نمایش توان نظامی و جنگی خود، نتیجه زندگی در زیستواره حق و حقیقت را نیز به نمایش میگذارند. با آنکه در نهر فرات قرار دارند و آب زلال و جاری را در کف دستان دارند اما به رسم ادب و آزادگی، لب به آب نمیزنند و مشک آب را برای کودکان و حرم امام بر دوش گذاشته و از فرات دور میشوند و در راه رسانیدن آب به امام خود، دستان خود را از دست داده و هدف انبوه تیر دشمنان میشوند و اینجا است که فریاد میزنند: یا أخا ادرک أخاک.
حضرت عباس بن علی، نماد برتر میدان کربلا و عصاره زیستواره حق است که حتی از خوردن قطرهای آب بدون رفع تشنگی اهل بیت امام خود، دریغ میکند.
این است زیستواره امام حسین و اهل بیت و یاران فداکارشان که زیستوارهای است بر مبنای اصالت حق و در چارچوب ارزشهای الهی که به انسانیت توجه دارد.
ب-زیستواره آزادگی و انسانیت
در کربلای سال ۶۱ هجری قمری، علاوه بر امام حسین و اهل بیت ایشان و یارانی که از ابتدا و یا در میانههای راه به ایشان پیوسته و در اردوگاه حق جای گرفته بودند، تعدادی نیز در شب دهم محرم و حتی روز دهم محرم از سپاه عمر بن سعد (سپاه یزید بن معاویه) جدا شده و به اردوگاه امام حسین(ع) محلق شده و در راه پاسداری از امام، جان خود را فدا نموده به شهادت رسیدند.
زیستواره این شهیدان که نزدیک به ۲۰ نفر میشوند و در رأس آنها نام حر بن یزید ریاحی، سردار سپاه عمر بن سعد به چشم میخورد، زیستواره آزادگی و انسانیت میباشد.
این افراد که همراه سپاه عمر بن سعد به کربلا آمده و معمولاً تا شب عاشورا در سپاه عمر بودند، وقتی چشم دل باز کرده و با عینک مقایسه حقیقت و انسانیت به دو طرف جنگ نگاه نموده و اعمال و سابقه طرفین را بررسی کرده با رجوع به عقل خود و بر پایه تفکر بیشتر، حق را به امام حسین (ع) داده و به سوی ایشان رفته و در صف یاریدهندگان ایشان قرار گرفتند.
افرادی مانند: زهیر بن سلیم، حلاس بن عمرو، جوین بن مالک، حارث بن امرئ القیسف، سوار بن ابى حمیر، عبدالله بن بشیر، عبدالرحمن بن مسعود، عمر بن ضبیعه، قاسم بن حبیب الأزدى، نعمان بن عمرو الراسبى، سیف بن الحارث، مالک بن عبدالله، سعد بن حارث، ابوالحتوف بن حارث، ابوالشعثأ کندى، بکر بن حى، ضرغامه بن مالک و … که بیشتر آنان از شیعیان کوفه بودند که به علت دوری از زیستواره حق و امامت، دچار بعضی تردیدها شده بودند اما با روئیت حقیقت در شب و روز دهم محرم، دچار انقلاب درونی شده و مسیر واقعی سعادت و آزادگی را درک کرده به سپاه امام حسین پیوسته و مفتخر به دریافت نشان آزادگی شدند.
زیستواره این گروه از آزادگان صحرای کربلا در واقع یادآور همان سخنان امام حسین میباشد که به لشکر عمر سعد فرمودند: ((یا شیعَهَ آلِ أَبی سُفْیانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا أَحْرارًا فی دُنْیاکُم وَ ارْجِعُوا إِلی أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُم عَرَبًا کَما تَزْعَمُونَ یعنی: ای پیروان خاندان ابوسفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمیترسید لااقلّ در زندگی دنیاتان آزادمرد باشید، و اگر خود را عرب میپندارید به نیاکان خود بیندیشید)).
در این زیستواره آنچه مهم میباشد، توجه و درک اصول و ارزشهای انسانی میباشد که انسانیت و آزادگی افراد را به حرکت و انقلاب دعوت میکند و انسان به ناگاه خود را از قید و بند دنیا و مادیات رها ساخته و با تفکر در مشاهدات عینی خود، راه آزادگی را انتخاب و رو به سوی انسانیت مینهد.
پ- زیستواره باطل و نیرنگ(جاهلیت)
این زیستواره در واقع ادامه همان زندگی قبیلهای و جاهلیت میباشد که با وجود گذشت ۶۱ سال از بعثت پیامبر اسلام و تلاشهای ایشان و نیز امام علی، هنوز هم پایه اساسی زندگی اعراب میباشد.
زیستواره باطل و نیرنگ را میتوان زیستواره جاهلیت نیز نامگذاری نمود، در این زیستواره، اساس اسلام و مایه برتری که همان تقوا و ایمان به خدا میباشد، جای خود را به ثروت اندوزی، حب مقام، زور و قدرت داده است و یادآور دو آیه اول سوره تکاثر میباشد که در مورد اعراب جاهلیت، نازل شده و میفرماید:((أَلْهَـکُمُ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ))، شأن نزول این آیات در سرزنش اعرابی میباشد که به زراندوزی، تفاخر و فخرفروشی نسبت به هم پرداختهاند و در فخرفروشی به جایی رسیدهاند که سرانجام بعد از مقایسه تمام مال و منال قابل شمارش، به سراغ قبرهای مردگان خود رفته و در شمارش تعداد قبور خود به فخرفروشی پرداختهاند و قبر بیشتر را مایه برتری قبیله خود میدانند!
در سال ۶۱ قمری نیز تفاخر به مال و قدرت بود، آنگاه که یزید و فرمانداران وی به خزانههای پر از سکه و لشکر بزرگ خود، دل بسته و مردم نیز همین مادیات را نشانه برتری یزید بر امام حسین قلمداد میکردند و خود را با امیال و زیستواره باطل و جاهلی اموی مطابق میساختند، این زیستواره، دیگر اسلامی نبود بلکه زیستواره عرب جاهیلت بود.
شهر کوفه و مردم هزار رنگ و نیرنگ آن که با ارسال هزاران نامه، خواهان حضور امام حسین در کوفه بودند با کوچکترین حیله و نیرنگ عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه، خیلی زود نشان دادند که زیستواره آنان زیستواره اسلامی و انسانی نیست بلکه زیستوارهای جاهلی و ریشه در نیرنگ میباشد که امام حسین را تا پشت دروازههای کوفه کشانده اما با تغییر رأی خود، نه تنها امام را تنها گذاشتند بلکه در قالب سپاه باطل و نیرنگ به جنگ با امام حسین نیز پرداختند.
میتوان زیستواره نیرنگپایه مردم کوفه را عامل اساسی شهادت امام حسین و یاران ایشان دانست.
اما اکنون در جامعه ما، دسترسی به زیستواره حق و حقیقت، اگر محال نباشد اما بسیار سخت و طاقتفرسا میباشد. اما دستیابی به زیستواره آزادگی و انسانیت که نماد آن حر بن یزید ریاحی بود، آسانتر میباشد و شرط اول حضور در این زیستواره، انسانیت، تفکر، تأمل و تحمل میباشد.
استاد بزرگوار و اندیشمند، جناب آقای پرفسور سیدحسین سیفزاده در زمینه توجه به علل واقعی واقعه عاشورا سخنان بسیار زیبایی دارند، ایشان معتقد هستند در کنار این همه بر سر و سینه زدن، باید در مورد علل اصلی واقعه عاشورا، به تفکر و تأمل پرداخت و با تفکر به ادامه راه امام حسین و یارانش کمک کرد، زیرا امام حسین و یارانش، نوعی از خود گذشتگی و توجه به جمع (جمع گرایی) را در سرلوحه اعمال خود قرار داده بودند که مثال بارز آن را میتوان در حضور حضرت ابوالفضل عباس(ع) در شریعه فرات و نیاشامیدن آب، مشاهده نمود.
حضرت ابوالفضل عباس با گذشتن از خود و تحمل تشنگی، به فکر رساندن آب به خیمههای امام حسین بودند و این کار عباس را میتوان نمونه بارز از خود گذشتگی دانست.
آنچه در رسیدن به این زیستواره (آزادگی و انسانیت) بهتر میتواند ما را یاری رساند، زنده نگهداشتن راه امام حسین و حرکت در راه آن امام همام میباشد و نه یاد امام، یاد امام بدون حرکت در راه ایشان، هرگز نمیتواند ما را در زیستواره آزادگی و انسانیت قرار دهد. در این راه باید عقل و تفکر را راهنمای خود ساخته، آنها را بر احساسات و شیدایی غالب سازیم.